روزگاری بود که میگفتند دختر با لباس سفید به خانه شوهر میرود و با کفن سفید بیرون میآید. همین بود که دخترها را مجبور میکرد تحت هر شرایطی در خانه بدترین شوهرها هم بمانند و بسوزند و دم نزنند. همان روزها بود که شوهر دادنهای اجباری زیاد بود و اکثر زنها نمیدانستند با چه کسی میخواهند زندگی کنند. چارهای نبود باید تن می...
درد، گاهی در جامعه آنقدر زیر پوستی نفس میکشد که شاید هیچیک از ما از آن خبر نداشته باشیم. شاید جز خود افراد دردمند و چند نفری از مسئولان هیچکس نداند در دل این شهر و زیر پوست سیاهش چه بر سر بچههای این سرزمین میآید. همیشه تیتر یک خبر میتواند دنیا را تکان دهد چه رسد به یک جامعه چند میلیونی. اما حیف. حیف که ما مدتهاس...
ازدواج در هر کشوری با هر نژادی آزاد و دلبخواه است، هر کس میتواند با انسانی که دوست دارد پیوند زناشویی ببندد و تا روزی که احساس خوشبختی دارند در کنار هم بمانند. گاهی این احساس برای انسانها در مورد کسی اتفاق میافتد که کیلومترها با سرزمین مادریاش فاصله دارد. دلایل زیادی وجود دارد که فردی سرزمینش را ترک میکند و راهی ک...
گاهی با خودمان فکر میکنیم در شهر ما، کشور ما، در سرزمین نعمت و نفت، هیچ کس هرگز گرسنه نیست. مگر میشود این همه نعمت باشد و کودکی سالها رنگ گوشت و مرغ ندیده باشد. اصلا مگر میشود سوءتغذیه در سرزمینی معنا پیدا کند که شمال تا جنوبش چهار فصل را در تمام سال دارد. سرزمینی که برفهای زمستان و بارانهای پاییزیاش تا همین چند...
مسافرتهای هوایی یکی از دلایل مرگ و میر است. شاید درصد پایینتری از حوادث منجر به مرگ در سوانح هوایی رخ دهد اما خارج از جدول هم نیست. این راه از سفر کردن به نوبه خود یکی از گرانترین راهها نیز هست، یعنی شما پول زیادی میدهید و با هزار سلام و صلوات سوار هواپیما میشوید ولی اینکه به مقصد برسید یا نه با خودتان نیست. هو...
همین که تابستان نفسهای آخرش را میکشد و بوی پاییز در کوچهها قدم میزند، بچههای کوچک سراپا ذوق میشوند و در هیاهوی مدرسه بیتابند. کودکانی که سال اول تحصیلشان را شروع میکنند دلهرهای از جنس نو شدن دارند و بزرگترها دغدغه دوستان و همبازیهایشان. پاییز در هر شکلش برای بچهها همیشه متفاوتتر از بزرگترهاست. بچهها ب...
درمیان همه سنتها و آداب و رسومی که در دنیا وجود دارد شاید بتوان گفت «ازدواج» یکی از عاشقانهترین آنهاست. مردم زمانی به ازدواج فکر میکنند که تپشهای دلشان بلندتر شده و روحشان برای یکی شدن با دیگری بیتاب است. در کشور ما اکثر مردم برای رسیدن به این هدف رویایی تا بالای شانههایشان زیر بار قرض میروند اما شیرینی و لذت یک...
همین که آفتاب تهران از ماههای اول سال داغی بیوقفهاش را روی سر شهر پهن میکند مشکل دیگری گریبان مردم را میگیرد به نام بیآبی... بله! بیآبی همزاد همیشگی تابستانهای تهران است که هر چقدر هم زمستانها برف و باران بیاید (که البته آن هم نمیآید) باز هم بیآبی با ما همراه است.
حالا قصه مردم و دعوای همیشگی با آب زمانی شر...
حالا چند سالی است که ماجرایی جدید به تمام گرفتاریهای ریز و درشت این شهر اضافه شده. این ماجرا یا بهتر بگویم مشکل جدید این روزها چیزی نیست جز پدیدهای به نام بنزین. بله بنزین، شاید به نظر خیلی مهم نباشد اما اگر به چند سال گذشته و داستانهای حاشیه این محصول نگاه کنید خواهید دید چقدر بنزین برای مردم ما مسئلهساز شده. یک ر...
کتاب خواندن برای بچهها یکی از مهمترین بخشهای زندگی هر کودکی محسوب میشود. بچهها با قصهها خو میگیرند، به شخصیتها دل میبازند و از آنها قهرمان میسازند و با آنها تا مدتها زندگی میکنند. بچهها با توجه به اینکه دختر باشند یا پسر داستانهای خاص خودشان را دارند. دخترها معمولا با شخصیتهای رویایی و عاشقانه و فانتزی ب...
فکر کنید یک روز تصمیم بگیرید برای فرزند خودتان قصه بخوانید، اینکه از کجا باید شروع کرد و سراغ چه کتابی رفت تا اینکه از چه سنی برای بچه میشود کتاب خواند نخستین سوالاتی است که ذهن هر کسی را درگیر خودش میکند. در تحقیقات جدید علمی تا حدودی ثابت شده که برای عادت دادن كودك به كتابخوانی باید از دوران جنینی شروع کرد. مادران...
نمیدانم از کجا و کی واژه فرار مغزها به دایره لغات ایرانیها اضافه شد که این نوع مهاجرت تبدیل به فرار شد و هر کس که دید استعدادی نهفته داشته داد سخن سر داد که اینجا جای ماندن نیست و باید رفت و آنجا جای پیشرفت است و فلان و بهمان... ناگهان دانشگاههای ایران بد شد و بهترینها در هرکشوری غیراز ایران بود. حالا شاید در برخی...
بعضی فکرها حتی تصورش هم سخت و دردناک است، فکرهایی که شاید برای ما در حد خیال باشد اما برای بعضی واقعیتی است مدام. گاهی همین فکرها اگر فقط از کنار ذهنمان رد شود چهارستون بدنمان درد میگیرد و با تکانی فکرهای بد را از سر دور میکنیم. اما گاهی بد نیست این فکرها را مروری کوتاه بکنیم تا بفهمیم دنیا چه رنگی است. هر کدام از...
این روزها، یا شاید همیشه وقتی در میان مردم شهرت بگردی، میتوانی حرفی تازه از داغهای جا مانده در دلشان بشنوی. همین که این کلانشهر تهران وجببهوجب کشمیآید و بزرگتر میشود دردهای مردمش هم با آن کشیده میشود و سختیهای زندگیشان پر رنگتر میشود. یک روز هوای شهر سیاه است و آلوده و روز دیگر دل زمین خشک و بیآب. همه مشک...
زمانی بود که برخی واژهها فقط و فقط برای آدم بزرگها معنی میشد. حجم بعضی لغات آن قدر سنگین و تلخ بود که دست و پای هیچ کودکی در آن جا نمیگرفت. «کار کردن» و برای هزار دغدغه کاری به «زندان» رفتن گوشهای از همین واژهها بود. سیاهترین مکان برای لمس دستان یک کودک، کودکانی که هنوز بعضیهاشان معنی کاری را که کردند، نمیفهمن...
زندگی کردن یعنی نخستین تعبیر از حق انسانی. انسان وقتی نخستین بار به دنیا میخندد تا روزی که نفسهایش به مرگ سلام میکند به هر بهانهای به زندگی چنگ میزند و میخواهد هنوز در دنیا قدم بزند. اینجاست که آرزوها دوباره سر زخمهایشان باز میشود. تمام حسرتها تازه میشوند و هر کار نکردهای برای آدمها رنگ زندگی میگیرد. انسان...
داستان آلودگی شهر تهران قصه تازهای نیست؛ نه زمان میشناسد و نه فصل؛ گاهی در اوج گرما هوا خفه و تاریک و دودی است گاهی در دل سرما هوای شهر میگیرد و نفس مردم تنگ میشود و هربار چندین و چند نفر راهی بیمارستان میشوند و گاهی جان خیلیها در این هوا گرفته میشود. اینها قصهای نیست که...
اگر هزار نعمت در دنیا برای انسانها یک جا جمع شود قدر یک لحظه حضور گرم مادر و پدر نیست. نعمت یعنی سایه دستان پدر و نگاه مادر. نعمت یعنی هر شب پدرت در را باز کند و تو را مهمان لبخندش کند، نعمت یعنی هر صبح چشمت در چشمان مادرت تاب بخورد و سرت در آغوشش آرام بگیرد. نعمت یعنی بدانی پدر داری، مادر داری، ریشهای در خ...
شاید خیلی از مردم سرزمین ما هنوز آنقدر اوضاع اقتصادیشان خوب باشد که نیاز به کار کردن در خانوادهشان یک امر عادی و بیاهمیت باشد. بعضی خانوادهها هم هستند که بهراحتی با کار کردن یک نفر میتوانند بار اقتصادی خود را سبک کنند و سایر اعضای خانواده هیچ نیازی به کار کردن خارج از منزل ندارند. ای...
کسی نمیدانست یک روز صبح انسانی از خواب بلند میشود و هوس میکند با مردم یک سرزمین دیگر بجنگد و خون بریزد و مردمان بیگناهی را آواره و خانه به دوش کند. کسی نمیدانست یک روز صبح یک نفر پیدا میشود که واژه جنگ را تعبیر میکند اما یک روز از همین صبحها یک نفر بیدار شد و ایران ما را...